تاکسی نوشت 5
 
افسانه دره خواب
داستان و یادداشتهای گاه گاهی... ( یک استکان چای با بهرام صادقی )
 
 

تاکسی نوشت کوتاه و مختصر من...

 

از متروی حقانی اومدم بیرون. مسیر کلیدور مانند و مزخرف منتهی به اتوبان رو در پیش گرفتم... رسیدم جایی که تاکسی های ونک ایستادن برای مسافر زدن... عجله داشتم تا زودتر به مقصدم برسم... به راننده ای که تاکسی ایش خالی از مسافر بود گفتم: تا نیایش جنب پردیس ملت چقد می گیری ما رو برسونی؟ اول لبخندی تحویلم داد بعد گفت: شما ده میدی ما میبریمت! منم خنده ای تحویلش دادم و گفتم: زیاد نی؟! گفت: ما همینجوری مسافر بزنیم شیش کاسبیم.... گفتم: پس نه حرف من نه حرف شما... (اینم از اون حرفاست ها... نه حرف من نه حرف شما!!!) هفت تقدیم کنم خیرشو ببینی! دیگه حرفی نزد اما لبخند به لب سرشو گرفت بالا که نه. در همین اثنا یه پیرمردی اومد و آدرس به دست گفت: منو ببری اینجا چن می گیری؟ راننده نگاهی به آدرس انداخت و گفت: هف بدی راه افتادیم! پیرمرد زد زیر خنده که: هف بدم؟! چه خبره مگه بابا جون؟ راننده شونه بالا انداخت... بعد اومد سراغ من که: چی شد بریم داداش؟ گفتم: هفت! در اومد که: برو آقا وقت ما رو گرفتی!!! کل یوم این مکالمه 30 ثانیه هم طول نکشید اما من وقت راننده رو گرفتم!!! راننده دیگه ای که شاهد 30 ثانیه مکالمه ما بود اومد جلو گفت: هر دوتون رو ببرم؟ هر چی دادین دادین... هم من هم پیرمرد سوار اتول راننده دوم شدیم و در حین سوار شدن به راننده وقت طلا گفتم: کاسب نبودی! هفت و پنج رو هم میشد دو وازده... نبردی، حالا نه میدم به این آقا تا جبران وقتی که تو از من تلف کردی بشه! راننده اول به ما دو نفر نگا نگا کرد... فقط نگا نگا کرد....... وقتم وقتم وقتم....... مرد حساب!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 17:18 :: توسط : سعید مردی

درباره وبلاگ
این وبلاگ در تاریخ 8 / 12 / 1390 راه اندازی شد... وبلاگ در بردارنده یادداشتهای گاه و بی گاه و اساسا داستان هست... داستانهای کوتاه... آزمون و خطا در نوشتن داستان.
تاکسی نوشت من 3 قسمت دوم تاکسی نوشت من 3 قسمت اول تاکسی نوشت من 2 تاریخچه انیمه تاکسی نوشت من-تحت تاثیر تاکسی نوشت های جناب غیاثی زن دهان شکافته پزشک احمدی سوزم از سوز نگاهت هنوز زد و رفت... یک ترانه قدیمی بنان عزیز به یاد آقام دیو شناسی نوشته آتنا در مورد 15 مرداد ماه زورگیر -قسمت چهارم (قسمت آخر) داستان های زهرا فاقن زاده
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان و یادداشتهای گاه گاهی... و آدرس heyci.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.